خلاصه داستان :
هانیبال لکتر تنها هشت سال داشت که سربازان هیلتر با هجوم به اتحاد جماهیر شوروی و تبدیل منطقه بالیتک به خونین ترین جبهه جنگ جهانی دوم، خواب و خوراک را از او و خانواده اش گرفتند. والدینش کشته شده و تنها او و خواهرش میشا زنده می مانند. آنها به کلبه ای در دل جنگل فرار می کنند اما از شانس بد، سربازان متحدین به آنجا یورش برده و به طرزی وحشیانه و از فرط گرسنگی، میشا را می خورند. اکنون سالها از آن ماجرا گذشته ولی هانیبال به دنبال انتقامی خونین است …