خلاصه داستان :
داستان پسرکی بهنام رادجر که توسط ذهن آماندا خلق شده تا ماجراجوییهای هیجانانگیزش را با او شریک شود، تا وقتی که رادجر بدون همراهی آماندا به شهر خیالیها میرسد، جایی که تمام خیالیهای فراموش شده در آنجا زندگی و کار میکنند. حالا رادجر که تنها مانده، در شهر خیالیها با تهدیدی روبهرو میشود که…