خلاصه داستان :
داستان زنی بهنام فوجیساوا میسا که از سندرم پیشاقاعدگی رنج میبرد و در ماه یک بار این سندرم را تجربه میکند. روزی او عصبانیت خودش را بر سر تاکاتوشی یامازوئی خالی میکند، مردی که اختلال ترس دارد و همکار فوجیساوا است. آنها در ادامه سعی میکنند تا شرایط یکدیگر را درک کنند و به هم کمک کنند.